عشق اصیل ۶
دیروز نوشته های قبلیم رو می خوندم که درباره"سطح بودن" بود.برای خودم هم تازگی داشت چون فراموششون کرده بودم.
فراموش کرده بودم که باید"سطح بودنم" رو بالا ببرم و راهم رو اشتباه رفتم و این باعث شد،خیلی وقت ها اشتباه انتخاب کنم!استرس ها و دردها رو برای خودم،خیلی بزرگ کنم !و با آشفتگی های زیادی مواجهه بشوم و قضاوت های اشتباه کنم!
(وقتی بدونیم و باورها داشته باشیم که زندگی قراره "سطح بودن" رو در ما بالا ببره،یک جور دیگه ای تصمیم می گیریم و یه جور دیگه ای برامون زندگی و سختی ها معنا پیدا می کنه و قطعا در سرنوشتمون هم اثر می گذاره.)
دیشب به خواب دیدم یه خونه دارم که دو تا از اتاقاش رو به تو دادم.اون خونه با اینکه خوب بود اما بهم ریختگی داشت،توی خوابم کسی قرار شد کل خونه رو جارو بزنه حتی اتاق های تو رو..
به لباس های تنت توجه کردم،فکر کردم می تونی لباس های بهتری بپوشی و انگار خودت هم تصمیم داشتی لباسات رو عوض کنی.
نمی دونم تعبیر لباس برای تو چیه؟!حتما خودت پیداش می کنی...
اما فکر می کنم تعبیر اون خونه رو فهمیدم:اون خونه با اینکه خونه، خوبی بود ولی آشفته بود.
به نظرم اون خونه نماد"سطح بودن" ماست در دنیا.
و کسی که قرار بود تمیزش کنه،قدرتی از زندگی هست که قراره "سطح بودن" من و تو رو بالاتر ببره و خیلی از آشفتگی های زندگی درونی و شاید بیرونی مون رو از بین ببره.
یک نوشته ای رو اینجا،سالها قبل نوشتم به اسم" قصه گو بیدارمان کرد".
یادمه رویایی دیده بودم که یک زن قصه گو شروع کرد به قصه گفتن.من و تو با قصه هاش خوابمون برد و بعد همون زن قصه گو بیدارمون کرد و گفت: قصه هایی که من تعریف می کنم برای این نیست که شما خوابتون ببره!!
می دونی از این رویاها به چه نتیجه ای رسیدم؟!
من فکر می کنم،زندگی خودش راه مناسب رو به ما نشون می ده.فقط باید آگاه باشیم و نشونه ها یا تلنگرهاش رو دریافت کنیم.
و همچنین وقتی "سطح بودنمون"بالا بره،حتما حال بهتری داریم و احساس های خوبی رو تجربه می کنیم و مبادا در اون حال خوش یادمون بره که باید مراقب "بودنمون"باشیم و دوباره خوابمون ببره.
- ۰۱/۰۸/۲۷