چند هفته ای هست که دلم می خواهد درباره آخرین رویایی که دیدم بنویسم ولی انگار همش یک مانع ذهنی دارم!!
بالاخره امروز تونستم بهش غلبه کنم،خیلی بهش فکر می کردم.می دونی این رویا فقط نیاز به تفسیر کردن نداره،حتماباید یک نشون هایی ازش رو توی زندگیم هم پیدا کنم!
و این رویا این شکلی شروع شد:
با اینکه ساده ترین مهارت شغلیم بود اما من نمی تونستم انجامش بدهم و از طرفی دستگاهی هم که باهاش انجام می دادم خراب شده بود.داشتم سعی می کردم مهارتم رو بیشتر و دستگاه رو هم درست کنم!
توی خونه دو طبقه ای که توی بچگیام واقعا توش زندگی می کردم نشسته بودم( دیوارهای خونه ریخته بود و قدیمی شده بود)
یکدفعه تو اومدی (انگار گاهی وقت ها برای دل خودت به این خونه سر می زدی).آدم های توی اون خونه تو رو دست داشتند(اونا انگار خانواده من بودند)و از اومدنت خوشحال شدند و بلند شدند تا برات غذا درست کنند.یک سینی غذا حاضر کردند هم برای تو و هم برای من.
من تو رویاهم هیچ وقت باهات حرف نزدم این بار ولی بهت سلام دادم و به اون خانواده ام اشاره کردم که بهت بگویند ما فقط این خونه قدیمی رو نداریم بلکه بعد از این خونه،چند تا خونه لوکس خریدیم!
به تفسیر این رویا فکر کردم چیزی که به نظرم رسید این بود:
_قصه این عشق شاید با درد جدایی و دوری شروع شده ولی ازش قشنگی هایی هم خلق شده(اون چند تا خونه لوکس و گرونتر بخش های خوبیه که همین حالا هم این عشق در زندگی من ایجاد کرده.)
_سعی من برای بهبود مهارت شغلیم نشون دهنده این هست که من دارم تلاش می کنم بخش هایی از خودم رو درون این عشق ترمیم کنم.
_اون سینی غذا هم،نشون دهنده این هست که هر دوی ما سهم جدیدی از این عشق داریم،سهمی که کمکمون می کنه با قلب آروم تری،زندگی کنیم.
توی مدتی که به این رویا فکر می کردم،حس کردم یکی از خانه های زیبا رو پیدا کردم و اون اینه که:
_همیشه نیاز نیست قشنگی های زندگی،قابل لمس باشند؛ مثل موسیقی و یک قطعه شعر و یک نقاشی زیبا...چون درسته که لمش نمی شوند اما می تونند آرامش درونی بیارند و دنیای ما رو تغییر بدهند۰این عشق هم همینه،قابل لمس نیست اما خیلی واقعیه چون می تونه رقت قلب برامون بیاره و شاید اصلا زندگیمون رو عوض کنه و باعث بشه زمانی که ظاهر زندگیمون نا امیدمون کرد به باطن زندگی (یعنی عشق) ایمان داشته باشیم و با همین نور از تاریکی ها عبور کنیم.
می دونی بزرگترین آرزوی من در زندگی چیه؟
_یک روزی تو بتونی گوشه ای از قلبت رو که متعلق به این عشقه،لمس کنی و قطعا اون روز زمانیه که من هم می تونم این عشق رو بیشتر توی قلبم لمس کنم و شکلش رو بگیرم.
من یقین دارم!
حضور بیشتر این عشق در زندگیمون،سرنوشت ما رو عوض می کنه.
من یقین دارم!
ما حتما می تونیم حضور کامل این عشق رو در زندگیمون پیدا کنیم، فقط کافیه به قلبمون ایمان بیاریم چون بهترین راهنمای ما در این عشق قلبمونه.
من دلم می خواهد:
گاهی مخصوصا زمانی که درد داری دستت رو بگذاری روی قلبت و عشق قلب من رو حس کنی چون مطمئنم این عشق معجزه می کنه....