می پرسی:معنای زندگی چیست؟!
می گویمت:چه پرسش بیهوده ای!
کار ما،معنا شناسی نیست ....
کار ما،معنا سازیست.....
خیلی این جمله رو شنیدم و زیاد هم به کار بردیم:
معنای زندگی و حقیقت زندگی چیست؟!
و چقدر علم در این زمینه کمک کنندس؟!
این یکی دیگه از مثله هایی هست که به تازگی به این نتیجه رسیدم که باید صورت مثله اش رو پاک کنم...
در واقع زندگی معنایی نداره و نیاز به داشتن معنایی هم نداره!
اما ما نیاز داریم در زندگی هر بار یک معنایی تازه برای خود بسازیم.....
اگر به علم نگاه کنیم هر بار تعریف و راه حل متفاوتی پیدا می شه:فیزیک و ریاضی و زیست و مولکول شناسی و جامعه شناسی و غیره ...(امروز مانند دیروز نیست) در واقع ما همیشه در پی این هستیم روش هایی رو پیدا کنیم که بتونیم ارتباط درستی با محیط خود داشته باشیم و از زندگی راحت تر و لذت بخش تر ی برخوردار بشیم و این یعنی معناسازی...
من فکر می کنم که جهان مثل یک اقیانوس وسیع هست که گاهگاهی موجی می زنه و یکی از موج هاش ما هستیم و تنها کاری که باید انجام بدهیم اینه که باشیم....
وقتی از یک موج،صحبت می کنیم مشخص نمی کنیم چند لیتر و چند قطره و چند ملکول آب و یا چند اتم...
و اصلا هم مقیاس مهم نیست برامون ولی زیباییش برامون مهمه!
زندگی هم درست همینه،زندگی مقیاس حقیقی، نداره و اصلا به داشتنش هم نیازی نداره ولی به زیبا سازی و زیبا شناسی نیاز داره...
این که ما در نهایت یکی هستیم یه چیز مشخصه،
قطعا عناصر حالای تن من همیشه وجود داشتند و خواهند داشت،اگر اکنون این عناصر با هم من رو ساختند.در آینده هم با عناصر دیگری،من دیگری خواهند ساخت..
پس چون من جزئی ازکل هستم،زیباسازی من هم باید جزیی موثر در زیبایی کل هستی باشه.
