تولد همیشه و همیشه، یک تصادف است
لحظه دیگری
پدر دیگری
مادر دیگری
و......
می شد بسازد
کس دیگری و اتفاق دیگری را
تولد!
گاهی حاصل یک خطاست
خطای نگاه
خطای حس ها
و......
تولد!
گاهی نمی دانی و نمی خواهی
اما متولد مَی کند
شاهکاری را از بطنش....
تولد!
آری،شاهکاری هست که می شد
نباشد یا شاهکار دیگری باشد!
تولد!
تو می دانی که هست
ولی وقتی خطاست
دلت می خواهد انکارش کنی
دلت مَی خواهد پشت ترسهایت و غرورت
و بیش از همه منطقت پنهانش کنی
اما اشکای گاه گاه چشمانت
و فریاد های بی رنگ ذهنت
و انگار کل وجودت
نمی گذارد این شاهکار زیبا را
حداقل از خودت، پنهان کنی!!!