در خواست من از آنکه مرا از خودش عبور داده بود
من می دانم حق یعنی توانمندی خودم.می خواهم باز بلند شوم و این بار قدرت نیروانائیم را به عشق آمیخته کنم.این کار برام بسیار سخت است.با اینکه،مسئول زندگیم،تنها خودم هستم ولی دلم می خواد از بهترین دوستم،همانکه راهی را برای لمس "بالاترین سطح وجود"در اختیارم گذاشت،بخواهم که مثلث وجودش را برایم باز نگه دارد تا همیشه(نمی دانم چرا او؟!چرا کس دیگری قبل از او،یا بعد از او و یا چیزی غیر از یک انسان،این راه را برایم ایجاد نکرد.حتما دلیلی داشت).یک دریچه از وجود او،پاکی و إیمان بود ومن دلم می خواهد سعی کند آن پاکی را حفظ کند(هر چند زندگی او ربطی به من ندارد و شاید درخواستم از خودخواهی باشد) و باور کند اگر بخواهد می تواند از درونش و جایی فراتر از ماده،کمکم کند.من او را بهترین دوستم می دانم چرا که بهترین أثر را در زندگیم داشت(نمی دانم من اثری بر زندگیش داشتم یا نه؟!اما یک بار در حالت خواب وبیداری،روحش را از روحم جدا کردم ولی با این حال نمی دانم،من را می شناسد یا نه؟!این مسئله مهم نیست چرا که اگر باید می شناخت و اثری در زندگیش می داشتم،حتما صورت گرفته و اگر هم نیازی نبوده،صورت نگرفته.هستی هرگز از کسی از دریغ نمی کند.
- ۹۵/۰۲/۲۹