آرامش
تشخیص درست همیشه سخته!!
(این خواسته یک جور کمال گرایی افراطی هست.)
چرا که همه چیز این دنیا "نسبی"هست نه"مطلق".در واقع برای اینکه یک مطلق فقط وجود داشته باشه،بقیه چیزهایی که ازش شکل می گیرند باید نسبی باشند(پس فهم ما هم نسبی هست)
مثل خورشید که یک مطلق هست و شراره هایی که در روی آن دیده می شوند به هر شکلی که باشند ناپایدار(نسبی)هستند،تمام هستی هم همینه به هر شکلی که باشه ناپایدار(نسبی) هست و از دل ذات اصیل"مطلق"می جوشه.
به آدم ها نگاه می کنم بهشون فکر می کنم!!
چه سخته بخوایم دربارشون قضاوت کنیم.
یه تغییر هورمون،یه تغییر عصب مغزی و یه تغییر محیطی می تونه کلی تفاوت ایجاد کنه بین آدم ها،تفاوتی که خیلی وقت ها ما اسم خوب یا بد روشون میذاریم.{انسان هم بخش ناپایدار(نسبی) مطلق هست}
چقدر مسئولیت آدم ها در زندگی فرق داره!!
به این فکر می کنم که یک آدم با هوش بالا و با ساختار مغزی و هورمونی متناسب تر با این سطح از زندگی در صورتی که محیط مناسب تری هم داشته باشه،مسئولیت بیشتری تو زندگی داره!!!
(چه بسا جانیانی که بی گناه هستند و در واقع اختیاری ندارند!!!)
اصلا درست زندگی کردن چه سودی برای خود آدم ها داره؟!چرا باید گاهی سختی بیشتری کشید تنها از این جهت که دراین سطح از زندگی،متعادل تریم؟!!
به نظرم اومد این مسئله تنها زمانی می تونه معنا پیدا کنه که بتونیم نفع کل هستی رو لمس کنیم و نه تنها جزئی که "من"محسوب می شه.
(سعی برای احترام به همه موجودات و درک بقیه آدم ها،به ما این قدرت رو می ده که نفع کل هستی رو لمس کنیم.)
ما از این "لمس "تنها به یک چیز می رسیم و آن هم "آرامش عمیق"هست.
- ۹۵/۰۸/۱۱