مرا ترک کرد
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۴۹ ب.ظ
مرا ترک کرد
با این حال
که می دانست
هنوز در خاک نفس می کشم
مرا ترک کرد
آخر
حریف بغض هایم نشد
و از جایگاهی که دیگر نداشت
خسته بود!
مرا ترک کرد
بیچاره
چاره ای نداشت!
و در کار من هم
کاره ای نبود!
عقل من
مرا ترک کرد
و قبل رفتنش
غرورم را چال کرد
من نگفتم
که برو
خودش رفت!
عقل من
فهمید که اصلا
از اول اشتباه آمده بود
چونکه
اختیارم
نه در اول و نه آخر
دست من،نبود!
عقل من
قبل خود من،فهمید
که "یه تیکه احساسم"
"یه تیکه احساس ناب"......
و به اشتباه خودم رو
منطقی می دانستم
راستی
عقل من این را نیز دانست!
که اگر به عرش هم برسم
باز بغض من می شکند
آخر هر چه باشم یا بشوم
جز سرشتم
دروغ زندگیم،می باشد
عقل من رفت
و من هرگز،نگفتم:تنهایم نگذار!
آخر
من به دستانی در خیالم بؤسه می زنم
و با مشام از هوای اطرافم
بوی عطری را می جویم
و سوار بر اسبی
سرکش و افسار گسیخته
راه زندگی را جلو می روم
این دیوانگی ها
صفت کدام عقل است؟!
عقل من شأن داشت
نگفتم، که بمان
تا اینگونه و با این حالم
کوچکش نکنم!
- ۹۵/۰۶/۱۱