ز هستی نیستم کن
يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۳۰ ق.ظ
خدایا!
این بار تو را طور دیگر در خود
یافتم
خدایا!
انگار چیزی از سر خلقتم،برایم آشکار شده
خدایا!
من عدالتی در خلقتم نمی بینم!
چون اگر بود"انسان"خلق نمی شدم
من اگر اختیار داشتم
چون این سر را،می دانستم
قطره آبی خلق می شدم
و همیشه پنهان در طبیعت می ماندم
تا تنم به تن هیچ انسانی نخورد!
خدایا!
تو مرا به این حال کشاندی
می خواهی عدالتت را نشانم دهی؟!
پس همانگونه که خلقم کردی ،"نیستم"کن
خدایا!
نمی دانم قیامتی در کار هست یا نه؟!
همین چند چیزی که می دانم،بس است!
من دیگر تاب دانستن ندارم
خدایا!
اگر واقعا قیامی باشد
در آنجا،قیامتی دیگر به پا می کنم
و سرخلقتت را،به همه خواهم گفت
خدایا!
اگر می خواهی در قیامتت
کل عالمت شوریده نشود
این شوریده را
به آن مرکه مبر
- ۹۵/۰۵/۱۰