درد و دل
درست هست که دنیای درونی همه آدم ها راز خودشون هست اما واقعیت این هست که ما برای دردهای درونیمون مثل دردهای بیرونیمون هم دوست داریم درد و دل کنیم به خصوص وقتی که آدم برون گرایی هم باشیم.گاهی وقتها فقط دوست داری شنیده شی چون اینجوری آروم تر میشی و دوست داری درک شی.هیچ چیز اندازه اینکه بدونیم کسی درکمون می کنه بهمون آرامش نمی ده.گاهی نیاز داریم کسی ما رو بفهمه و بگه که می فهممت و این خودش دنیایی آرامش می ده.من اطرافم همیشه پر دوستا و آدم های خوب بوده و من کاملا یک آدم برون گرا هستم و زیاد درد و دل می کنم.اما هیچ وقت نمی تونستم از چیزی که خیلی عذابم می ده حرفی بزنم چون هم گفتنش درست نبود و هم کسی دلش نمی خواهد این حرفا رو بشنوه،من همیشه دوست داشتم این دردها و حرف هام رو به کسی بگم و بدونم کسی هست که می تونه من رو درک کنه و همین آرومم می کنه،دوست داشتم کسی باهام در این باره حرف بزنه....درسته اینا راز های من هستند ولی واقعا اذیتم می کنند...برای همین همیشه خیلی احساس تنهایی داشتم چون دوست داشتم کسی با این زبان هم باهام حرف بزنه.اینکه بدونی که در دنیا کسی هست که می تونه درکت کنه و باهات حرف بزنه خیلی خوبه.هر چقدر هم بگی ذات اصیل هست و خدا هست و استاد روحانیم هست اما باز هم دلم می خواد با یک آدم درد و دل کنی
- ۹۵/۰۴/۲۵