بغض های روح
بغض های روح،گریه می کنند.بغض های روح،این جهان را می سازند.بغض های روح،سکوت می آورند.بغض ها روح،نشان دهنده ذره ذره آب شدن پشت لبخندهاست.بغض های روح،نشان تابی هست که به زور نگهش داشتی.بغض های روح تحمل زندگی است ،زندگی که فقط به خاطر زندگی عزیزانت نگهش می داری.بغض های روح،ازبین می برند ولی ترحم نمی پذیرند آخر ترحم دردشان را دعوا نمی کند.بغض های روح تقاص درک،ندانستنی هاست،بغض های روح نشان دهنده،پشیمانی است از خواسته های زیاد(چه کاری بود ٢-٣ روز زندگی در این جهان را چشم بسته می آمدیم و می رفتیم!!).بغض های روح را،هیچ کس نمی فهمد جز آنکه روحش بعض کرده است.بغض های روح،چشم رو به گریه می اندازند ولی نه مانند بغض گلو!بغض های روح نه نشان از درد دارند و نه درمان،فقط می سوزانند و می سوزانند.بغض های روح نه نشان از خوشبختی دارند و نه بدبختی.بغض های روح،نه اجبار دارند و نه خواسته ای نابجا ونه منیت!آخر این بغض ها آب حیات را چشیده اند و حاصل درون زندگی هستند و نه بیرون آن!!!این بغض ها همان ها هستند که یک آن می آیند و آدم را داغون می کنند،طوری که خودت به تغییر حالت شگفت زده می شوی و از خود می پرسی من حال کیستم؟!!.بعض های روح گاهی شنیدن دو کلمه را می خواهد ،دو کلمه واقعی وگرنه دروغ به کارشان نمی آید.و کم کم آدم را به این فهم می برند که این بغض های بی التیام،صبری فراتر از این جهان می خواهند
- ۹۵/۰۴/۱۹