ناشناس آشنا
پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۳ ب.ظ
تا چشم برافروختم در این عالم
از یک پدر و یک مادر
کم کم"من"را یافتم
تا چشم بستم و خاک گشتم
از هزاران پدر و مادر
کم کم"من" را باختم
در این مهلت کوتاه
و این سیر کوتاهتر
روح من،معنا داشت چو جسم من
بعد از آن
و رفتن أبدی ام
روحم من،بی معنا شد چو جسم من
در شروعم
هزاران اصل بود و هزاران تر،نصب
بعد پایانم
ولی شدم بی کس!!
در تمام این بازی
هر چه در من بود و نبود
"حکم طبیعت"بود
به جز
آن ناشناس، آشنا
که در فال من
آسان نبود!
- ۹۵/۰۹/۲۵