نام و نشان مرا ببر
سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۳۶ ق.ظ
گفتند خوش به حال آنکه
نام و نشانش ماندگار می کنی
اما تو
حال مرا خوش نکن
نام و نشانم را ببر!
گویم :هر چه دارم مال تو
می گویی:دعایم رو أجابت می کنی!
.
.
.
منت نگذار!
آخر این خواست من نیست
"نیاز" خود توست!
دل خوش داشتم
فکر داشتم
خیال داشتم
نمی دانستم!
که تو آن دلبری که همه را می بری
من اینجا جا ماندم!
پس بگو
کی مرا ز من می بری؟!!
می گویی:صبر کن!
(خنده ام می گیرد)
تو تنم را آتش می زنی
و "آه"من را نمی شنوی!
دیگر هیچ برام مهم نیست!
چه بدانم !چه ندانم!
چه بمانم!چه نمانم!
چه شوم یا نشوم!
می گویم :من تسلیم توام
تو نگو،آفرین!
آخر
بی اختیارم
و جز این راهی ندارم!
هر شب
دست روی سینه ام می گذارم
فریاد خاموش می کشم
و غرق اشکش می کنم
می گویی:این همه از یاد من است
می گویم:یاد تو،نه!
از خنجری است که به قلبم می زنی!
- ۹۵/۰۵/۱۹