بیچاره آدمی
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۴ ب.ظ
به بره گفتند
علف ها بهر تو روئیدن
بره تا این را شنید
خرامان به جایگاهش
خورد و روز به روز فربه تر شد
گفتنش:آفرین!ره سعادت می روی!
اما
طفلک هیچ ندانست
که خوراک می خواهنش
به آدم گفتند
تمام عالم برای تو خلق شد
آدم تا این را شنید
خرامان به جایگاهش
جان در کف گرفت و ره خدا رفت
گفتنش:آفرین،ره سعادت می روی!
اما
طفلک هیچ ندانست
که خوراک می خواهنش
خوش به حال بره!
خوش به حال بره!
چه این خوراک شود یا نشود
پایانش یکیست
بیچاره آدمی!
بیچاره آدمی!
گر خوراک شود،نیست می شود
گر نشود،بیچاره تر می شود!
بیچاره آدمی!
بیچاره آدمی!
هفت آسمان که
بر هنرمندی خدا،سجده زد
چون خود این هنر را دید
به حالش زار گریه کرد
بیچاره آدمی!
بیچاره آدمی!
چون خلقتش به یاد آید
دلها خون می شود
- ۹۵/۰۵/۱۶