مستانه بیدار شوم
يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۸ ب.ظ
بین تمام ندانسته هایم
بین تمام گلایه هایم
پشت پنجره های تردید
در افق های نامحدود
در کنار ستاره هایی
که گرد ماه می گردند
من خسته از اندیشه هایم
من خسته از گریه هایم
خیالی را از آغوش تو یافته ام
که همسایه باران بود
و سرم را آرام
روی شانه هایش گذاشتم
و خوابیدم
خدایا
تو مرا در این خیال
آنقدر شراب ده
تا که مستانه بیدار شوم
- ۹۵/۰۵/۱۰